نوجوانی که با شیر جنگید و زنده ماند؛ شواهد تکاندهنده از بلغارستان باستان

۶۲۰۰ سال پیش، در جایی که امروز بلغارستان نامیده میشود، نوجوانی با خطری روبهرو شد که حتی برای انسانهای امروزی هم ترسناک است: حمله مستقیم یک شیر.
نه در باغوحش، نه در داستانها و افسانهها، بلکه در دنیای واقعیِ خشنِ دوران نوسنگی؛ جایی که انسانها بدون سلاحهای پیشرفته، بدون پزشک، و بدون هیچ دانشی از جراحی مدرن زندگی میکردند.
شیر حمله کرد.
نه یک خراش ساده، بلکه مجموعهای از جراحات شدید که استخوانهای بدن این نوجوان را درگیر کرده بود؛ جراحاتی که طبق هر استاندارد پزشکی، باید مرگبار میبودند. اما وقتی باستانشناسان اسکلت او را هزاران سال بعد کشف کردند، متوجه نکتهای حیرتانگیز شدند: او زنده مانده بود.
این کشف که LiveScience درباره آن گزارش داده، یکی از نادرترین شواهد مستقیم از تقابل انسان با شکارچیان رأس هرم در دوران باستان است. روی استخوانهای بدن این نوجوان، آثار واضحی از دندانها و چنگالهای شیر دیده میشود؛ از شکستگیها گرفته تا سوراخهایی منطبق با الگوی نیش شیر. با این حال، مهمترین سرنخ در داستان، نشانههای ترمیم استخوان است؛ علامتی واضح که بدن، پس از حمله، زمان کافی برای بهبود داشته است.
یعنی نوجوان نهتنها از حمله جان سالم به در برده، بلکه مدتی بعد از آن هم زنده بوده است.

این موضوع، نگاه دانشمندان را به زندگی انسانهای ۶۲۰۰ سال پیش تغییر میدهد. ما معمولاً جوامع باستانی را ضعیف، آسیبپذیر و در برابر طبیعت بیدفاع تصور میکنیم؛ اما این اسکلت نشان میدهد واقعیت پیچیدهتر بوده است.
تحلیل آسیبها نشان میدهد شیر احتمالاً از پشت یا از پهلو حمله کرده؛ سناریویی که معمولاً برای شکار مرگبار است. جراحات روی بازو، شانه و قفسه سینه نشان میدهد نوجوان تلاش کرده با حیوان درگیر شود یا دستکم خودش را محافظت کند. این برخورد، تصادفی نبوده؛ بلکه یک درگیری واقعی برای بقا بوده است.
سؤال بزرگ اینجاست: چگونه زنده مانده؟
پاسخ، احتمالاً ترکیبی از شانس، واکنش سریع، و شاید مهمتر از همه، حمایت گروه انسانی است. نشانههای التیامیافتگی استخوانها نشان میدهد که نوجوان بعد از حمله، زنده مانده و کسی از او مراقبت کرده است. در دنیایی که خبری از بخیه، آنتیبیوتیک یا ضدعفونی نبود، زنده ماندن پس از چنین جراحاتی بدون کمک دیگران تقریباً غیرممکن است.
این اسکلت، فقط داستان یک حمله نیست؛ بلکه سندی از همبستگی اجتماعی در جوامع باستانی است. گروهی که منابع محدود داشت، اما با وجود آن، از یک عضو زخمی خود مراقبت کرده است. این موضوع، دید ما را نسبت به روابط انسانی، همدلی و ساختار اجتماعی در عصر نوسنگی عمیقتر میکند.
از سوی دیگر، این کشف نشان میدهد که شیرها در آن دوران، قلمروهای بسیار گستردهتری نسبت به امروز داشتهاند. مناطق جنوبشرقی اروپا، که امروز خبری از شیر در آن نیست، زمانی بخشی از زیستگاه این شکارچیان عظیم بوده است. انسان و شیر، واقعاً رقیب هم بودند؛ نه فقط در اسطورهها، بلکه در میدان بقا.
در نهایت، این نوجوان بینام، به یکی از نادرترین صداهای تاریخ تبدیل شده است؛ صدایی که بدون کلمه، اما با استخوانهای شکسته و ترمیمشدهاش، به ما میگوید:
انسان، حتی در برابر یکی از خطرناکترین شکارچیان زمین، همیشه بازنده نبوده است.