فرهنگیوبگردی

نقد کامل «چاره‌ای نیست»؛ مرزی باریک میان کمدی و تراژدی

مرز؛ سرزمین دائمی سینمای پارک چان‌ووک

پارک چان‌ووک همواره فیلمسازی بوده که جهان روایی خود را بر لبه‌ها و میان‌برخی‌ها بنا می‌کند. او علاقه دارد داستان‌هایی درباره آدم‌هایی بسازد که در مرز میان اخلاق و بی‌اخلاقی، عشق و جنایت، زندگی و زوال معلق‌اند. در «No Other Choice»، این مرز بیش از هر زمان دیگری سیال و لغزنده است: مرز میان خنده و گریه. فیلم نه کمدی است و نه تراژدی، اما از هر دوی آن‌ها تغذیه می‌کند و در هر لحظه می‌تواند از یکی به دیگری جهش کند.

پارک در این فیلم نشان می‌دهد که کمدی و تراژدی می‌توانند در یک قاب همزیستی داشته باشند؛ لحظه‌ای تا آخرین حد ممکن تراژیک و بلافاصله خنده‌دار. سکانس تعقیب در جنگل نمونه بارز این ویژگی است: شخصیت اصلی با ناشی‌گری مضحکی زوج اول را دنبال می‌کند، اما نتیجه کار، زخمی شدن او با نیش مار است؛ موقعیتی در ظاهر کمیک اما در عمق، به‌شدت تلخ.

نقد کامل «چاره‌ای نیست»؛ مرزی باریک میان کمدی و تراژدی

بازی با فاصله؛ ابزار پنهان فیلم برای ساختن معنا

بخشی از قدرت فیلم از شیوه قاب‌بندی و میزانسن پارک چان‌ووک می‌آید. او فاصله دوربین را ابزاری برای مهندسی احساسات می‌داند. هرچه دورتر می‌شویم، موقعیت‌ها مضحک‌تر به‌نظر می‌رسند؛ هرچه نزدیک‌تر می‌شویم، تلخی و سنگینی واقعیت آشکارتر می‌شود. همین دوگانگی باعث می‌شود جهان فیلم مثل یک نوار کشسان احساسات رفتار کند؛ گاه کشیده به سمت طنز و گاه کوبیده به عمق تراژدی.

اما این فاصله فقط فیزیکی نیست. شخصیت اصلی در قتل اول، از نظر ذهنی و احساسی به قربانی نزدیک است. می‌خواهد دردهای او را بفهمد و حتی تلاش می‌کند از خیانتی که همسرش مرتکب شده مخفی بماند، تا قربانی پیش از مرگ آزرده‌تر نشود. اما در قتل دومی و سومی، این نزدیکی محو می‌شود. او دیگر نیازی به دیدن قربانی ندارد؛ تنها نکته مهم اجرای بی‌نقص نقشه است.

در نتیجه، شخصیت اصلی همزمان پیچیده و ترسناک می‌شود: او نه قاتلی حرفه‌ای است و نه انسانی عاطفی؛ او محصول جهانی است که انسانیت را پله‌پله در او خاموش می‌کند.

وارونگی جالب نسبت به «جنایت و مکافات»

شباهت‌های مفهومی فیلم با «جنایت و مکافات» داستایفسکی انکارناپذیر است. اما پارک دست به یک وارونگی ظریف می‌زند. در رمان، فاصله مخاطب با قربانی در قتل اول زیاد است و در قتل دوم کاهش می‌یابد. اما در فیلم، دقیقاً برعکس است: قتل اول انسانی‌تر است و قتل‌های بعدی سردتر، منظم‌تر و تهی‌تر.

این وارونگی، پیام مهم فیلم را منتقل می‌کند: سرمایه‌داریِ بی‌رحم نه به‌صورت ناگهانی، بلکه آرام و بی‌سروصدا انسانیت را می‌ساید و شخصیت را تبدیل به ابزار می‌کند. قتل سوم به همین دلیل دیده نمی‌شود؛ چون در جهان فیلم، وقتی سازوکار به‌طور کامل حاکم می‌شود، دیگر حتی لازم نیست روایتش کنیم—ماشین‌وار و تکراری است.

نقد کامل «چاره‌ای نیست»؛ مرزی باریک میان کمدی و تراژدی

ذهنیت مشترک؛ آخرین تلاش فیلمساز برای نجات انسان

پارک چان‌ووک البته نمی‌خواهد شخصیت اصلی را صرفاً یک ماشین آدم‌کشی نشان دهد. او با خلق لحظاتی از همذات‌پنداری، تلاش می‌کند نشان دهد که همه این آدم‌ها قربانی شرایطی بیرونی و طبقه‌ای هستند که بر آن‌ها سلطه دارد. جهان فیلم، جهانی است که در آن انسانیت قربانی سیستم است، نه یک انتخاب فردی.

فیلم به‌ویژه در بخش‌های پایانی بر این نکته تأکید دارد. آن‌جا که حتی سگ خانواده نمای نقطه‌نظر دریافت می‌کند، چان‌ووک به‌طور فرمی نشان می‌دهد که در غیاب انسان، تنها موجوداتی که باقی می‌مانند، حیوانات و ماشین‌ها هستند. انسان از قاب حذف شده و تنها ردپای اوست که باقی مانده: کالاها، محصولات مصرف‌شده و نظامی که همچنان در حال گردش است.

نقد کامل «چاره‌ای نیست»؛ مرزی باریک میان کمدی و تراژدی

پایان‌بندی؛ زوال آرام انسان و پیروزی ماشین

پایان فیلم یکی از درخشان‌ترین پایان‌بندی‌های کارنامه چان‌ووک است. دوری و نزدیکی دوربین متوقف می‌شود؛ زیرا دیگر انسانی وجود ندارد که قاب روی او نزدیک یا دور شود. تنها ماشین‌ها و اشیایی باقی می‌مانند که در جهان بی‌رحم سرمایه‌داری عمرشان بیشتر از انسان است. این پایان، نه با فریاد، بلکه با سکوت منتقل می‌شود. موسیقی محزون، اشیای بی‌جان و فقدان آدم‌ها پیام را کامل می‌کند:

مرگ انسان همیشه ناگهانی نیست؛ گاهی بی‌صداست، گاهی تدریجی و گاهی به‌اندازه یک تعویض قاب ساده.

چان‌ووک با «No Other Choice» نشان می‌دهد که تراژدی عصر ما نه در حادثه‌های بزرگ، بلکه در همین فرسایش آرام ارزش‌ها و احساس‌هاست—چیزی که شاید بیش از هر فاجعه‌ای ترسناک باشد.

نقد کامل «چاره‌ای نیست»؛ مرزی باریک میان کمدی و تراژدی

نمایش کامل خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا